پارت اول رمان عشق خونی

به ادامه مراجعه کنید

مصاحبه با لیندو تاچیبانا

سلام امروز اولین مصاحبه انیمه ای رو آوردم.

میزبان:ساکورا

مهمان:لیندو تاچیبانا

عوامل پشت صحنه:زاغ زاغک

سلام من ساکورا هستم به برنامه مصاحبه انیمه ای خوش آمدید.مهمان امروز ما آقای لیندوتاچیبانا از انیمه رقص با شیاطینه.خب آقای لیندوتاچیبانا به بیننده هامون سلامی بکنید.

سلام دوستان امیدوارم همه از مصاحبه با من لذت ببرن.

خب سوالارو شروع میکنیم آیا حاضرید؟

بله

سوال اول چرا از بابات بدت میومد؟

ببخشید ولی من هیچ وقت پدر نداشتم.

پس نستا باقالیه؟

نه هویجه.

جواب سوالو درست بده.

اگه ندم؟

خانم لطفا ادامه سوالا رو بخونید.

اوکی سوال بعد چرا آزونا رو دوست نداشتید؟

چون ریوتسکا رو دوست داشتم.

چرا ریوتسکا رو دوست داشتید؟

چون آزونا رو دوست نداشتم.

دلیلات خیلی منطقی ان.

منطقی تر از حرفای تو هستن دیگه.

از قدیم گفتن جواب ابلهان خاموشیست.

آخه تو که ابله نیستی ابله تر از ابلهی.

ادبت کجاست؟

رفته سربازی.

بابا شما آخرش منو سکته میدیدا.

باشه بابا حرص نخور.سوال بعد چرا خودتو وقف دخترخالت کردی؟

چون دوستش دارم.

اونم تورو دوست داره؟

نه.

بوی دماغ سوخته میاد.

خفه

خب من ادامشو میگم.کی بهت آشپزی یاد داد؟

خب خودم.

پس بگو چرا هرکی خورده مرده.

محض اطلاعتون من آشپز خانوادم.

بدبخت خانوادتون.

خانم ساکورا بسه آقای تاچیبانا تمومش کنین لطفا اصن برنامه امروز رو همینجا تموم میکنیم بینندگان عزیز خدانگه دار.

مصاحبه انیمه ای بعدیمون با آقای شیل فانتوم هایو از انیمه خادم سیاهه. شما می تونید توی بخش نظرات همین مطلب سوالاتونو بپرسید.

خلاصه رمان عشق خونی

زمانش رسیده

راز بزرگی فاش میشود

بین دو دوست قدیمی جدالی ایجاد میشود

اما همه ی اینا به خاطر من؟

آیا راهی برای پایان دادن به این جنگ است؟

عشقی پر از خون

در انتظارمان است.

چه کسی پیروز است؟

عشق یا وجدان؟